خزان
کشفهای دوباره در دنیای ترانه و موسیقی های قدیمی... عصر عصر تک تازی رادیو هست و هنوز به این شکل تهاجمی همه چیز پیش رفت برق آسایی نکرده... ... اون وقت تو ظهرای خسته تابستونای بلند؛ اون قدیما دراز کشیدی و یه کاسه آب کنار دستت و گوش سپردی به این ترانه ها... یا روزای تعطیلی تو زمستونای سرد و پربرف زیر کرسی نشستی و یه چای ریز تو استکان کمرباریک... یا که پاییز و برگ ریزون و بارون و بوی خاک بارون خورده... از پشت شیشه بخار گرفته تو کوچه چشم می دوونی، تو کوچه روبرویی که بارون بی امان داره می باره... اون وقت صداهای خاطره انگیز از جعبه جادویی گوشت رو نوازش میده ... ... ... بنان تکرار نشدنی می خونه...
--- --- ---
شد خزان گلشن آشنایی
بازم آتش به جان زد جدایی
عمر من ای گل طی شد
بهر تو وز تو ندیدم
جز بدعهدی و بی وفایی
با تو وفا کردم
تا به تنم جان بود
عشق و وفاداری
با تو چه دارد سود
آفت خرمن مهر و وفایی
نو گل گلشن جور و جفایی
از دل سنگت آه
دلم از غم خونین است
روش بختم این است
از جام غم مستم
دشمن میپرستم
تاااااا هستم!
تو و مست از می به چمن
چون گل خندان از مستی بر گریه من
با دگران در گلشن نوشی می
من ز فراغت ناله کنم تا کِی؟
تو و نی چون ناله کشیدنها
من و چون گل جامه دریدنها
ز رقیبان خواری دیدنها
دلم از غم خون کردی
چه بگویم چون کردی
دردم افزون کردی
برو ای از مهر و وفا عاری
برو ای عاری ز وفاداری
بشکستی چون زلفت عهد مرا
دریغ و درد از عمرم
که در وفایت شد طی
ستم به یاران تا چند
جفا به عاشق تا کی
نمیکنی ای گل یک دم یادم
که همچو اشک از چشمت افتادم
تا.. کی.. بی.. تو بود از.. غم.. خون.. دل من
آه از دل تو
گر چه ز محنت خوارم کردی
با غم و حسرت یارم کردی
مهر تو دارم باز
بکن ای گل با من هر چه توانی ناز
هر چه توانی ناز
کز عشقت میسوزم باز
...بنان و خوندن هاش هیچ وقت دیگه تکرار نمیشه و همیشه تک می مونه... برای همیشه.
نظرات شما عزیزان:
علی
ساعت3:14---21 آذر 1392
داداش اینو بنان نخونده ،بدیع زاده خونده